رشد آزاد فردی و حقوق بشر از دیدگاه مارکس
ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی

 

6 نوامبر 2010

 

لوسین سو

 

 

پیشگفتار چاپ اوّل

16 ژوئیۀ 2007

 مترجم :

 

از آن جایی که حقوق بشر یکی از مضامین ثابت در تمام رسانه ها و مباحث سیاسی و اجتماعی ست، و با توجه به ابهاماتی که غالبا در چنین گفتمانی در نقاط تقاطع با واقعیات روزمره مشاهده می کنیم،  مقالۀ حاضر می تواند حداقل روشنگر یکی از مسائل کاملا مشخص باشد : در این جا ما می توانیم با نگاه مارکس و مارکسیسم به گفتمان حقوق بشر آشنا شویم.

 مقالۀ «مارکس و رشد آزاد فردی» به قلم لوسین سو Lucien Sève گزیده ای  است از مجموعه مقالاتی که تحت عنوان (حقوق و آزادی از دیدگاه مارکس)

Droit et liberté selon Marx  در انتشارات دانشگاهی فرانسه PUF به سال 1986 منتشر شده است. نویسندگان این مقالات هریک تلاش کرده اند تا نگرش مارکس و اساسا مارکسیسم را نسبت به مسئلۀ حقوق بشر با رجوع به آثار کلاسیک مارکسیسم مورد بررسی قرار دهند. برای ترجمۀ متن لوسین سو ، من از واژه نامۀ خود او در کتاب  «مقدمه ای بر فلسفۀ مارکسیست» استفاده کرده ام :

Lucien Sève

 UNE INTRODUCTION A LA PHILOSOPHIE MARXISTE (SUIVIE D'UN VOVABULAIRE PHILOSOPHIQUE) ED SOCIALES 1980

(مقدمه ای بر فلسفۀ مارکسیست)

 

به این ترتیب خوانشگران می توانند، در پانوشت این متن با بخشی از واژه نامۀ لوسین سو نیز آشنا شوند. هر کجا لغتی بوده است توضیحات آن را نیز تا جایی که مربوط به مفاهیم مارکسیستی می شود از واژه نامۀ «مقدمه ای بر فلسفۀ مارکسیسم» برداشت کرده ام. 

 

توجه : یاد آوری می کنم که پا نوشت شامل دو بخش است، شماره های داخل پرانتز که همراه با حرف (ن) هستند مربوط به توضیحات نویسنده یعنی لوسین سو در این متن است و شماره هایی که همراه با حرف (م) هستند مربوط به توضیحات مترجم می باشد.

 

حمید محوی

پاریس، 16 ژوئیه 2007

 

 

پیش گفتار  چاپ دوم

مترجم:

پیش از این متن ترجمه «مارکس و رشد آزاد فردی» به قلم لوسین سو فیلسوف ماتریالیست و کمونیست فرانسوی در سایت های مختلف منتشر شده بود. این بار همین متن را تحت عنوان «رشد آزادی فردی و حقوف بشر از دیدگاه مارکس»در ترجمۀ تازه تر، بازخوانی شده در اختیار خوانشگران قرار می دهم. ترجمۀ حاضر، با ترجمۀ اوّل که کمی با عجله انجام گرفته بود، تفاوت های بسیار زیادی دارد، به طوری که من ترجمۀ اوّل خودم را با توجه به کاری که اخیرا روی آن انجام دادم دیگر معتبر نمی دانم. دو ستانی که پیش از این متن قدیمی را خوانده اند، بهتر است این متن را نیز بخوانند، در هر صورت نقدهایی نظیر آن چه در این جا مشاهده می کنیم، مطالبی نیستند که یک بار برای همیشه خوانده شوند، بلکه نه تنها باید آن را بارها مطالعه کنیم، بلکه باید آن را در دسترس داشته باشیم تا در پژوهش ها و نقدهایمان دائما از آن استفاده نماییم.

 

علی رغم تمام کارهایی که در گاهنامۀ هنر و مبارزه روی هم انباشت شده و در دست اجرا دارم، تهیۀ متن حاضر را از این جهت ضروری دانستم که برای مسائل بسیار حساس و پر اهمیتی که امروز ما در رابطه با پدیده ای به نام «طرفداران حقوق بشر» می توانیم مطرح کنیم، زمینۀ مقدماتی مختصری ایجاد کنم.

و در این جا یک بار دیگر باید یادآور شوم که طرفداران حقوق بشر تنها به خاطر سکوتشان در رابطه با موضوع کاربرد سلاح های اورانیوم ضعیف شده، به همکاری با جنایت علیه بشریت متهم هستند. البته این تنها یک مورد است ولی موارد بی شمار دیگری نیز وجود دارد. در آینده امیدوارم که این مسائل را به شکل روشن تر و منسجم تری مطرح کنم و دوستان و به خصوص طرفداران حقوق بشر در این بررسی ها شرکت گسترده و فعال داشته باشند.

با این وجود باید به یک نکتۀ دیگر اشاره کنم، که اخیرا در کامنتی برای مقالۀ شادی صدر(1) در اخبار روز نوشتم، البته یکی از کامنت های من منتشر نشد، ولی در دو کامنتی که از «گاهنامۀ هنر و مبارزه» در آن جا منتشر شده است، یکی از موضوعات اساسی به شرایط بحث و گفتگو و بررسی موضوعی نظیر «حقوق بشر» مربوط می شود، و نقشی که رسانه های پیشگام می توانند در این زمینه به عهده داشته باشند. در نتیجه تلاش من بر این است که توجه همگانی را به مسائل بنیادی جایگاه نقد و شرایط و اهداف آن جلب کنم، زیرا در بسیاری موارد، نقدها و مقالات به تک گویی های بی سرنوشتی شباهت پیدا می کند. پرسش، و سپس جستجوی پاسخ، و تقسیم حقیقت بازیافته که بی شک همواره نسبی خواهد بود، زیرا ما هیچ گاه به حقیقت مطلق نخواهیم رسید (حقیقت مطلق در حیطۀ مذهب است). بازتاب چنین حقیقت بازیافته ای را باید در عمل و در عرصۀ اجتماعی پی گیری کنیم. نقد عین آموزش و خود آموزش در تمام چشم اندازهایی است که ما می توانیم برای چنین فعالیتی قائل باشیم، و به عبارت دیگر موتور پیشرفت است. در نتیجه ما  قویا نیازمند چنین تأملی دربارۀ نقد و شرایط فعلی آن هستیم.

 

در مورد متن حاضر، باید به یک نکتۀ دیگر نیز اشاره کنم، و آن هم این است که، لوسین سو بسیاری از مسائلی را که در این جا برای روشن ساختن نگرش مارکس و انگلس نسبت به موضوع حقوق بشر مورد بررسی قرار می دهد،  حداقل یک بار دیگر پیش از این، همین مسائل را در رابطه با روانکاوی (فروید-لکان) مطرح می کند که در بخش سوّم کتاب «نقد مارکسیسم دربارۀ نظریۀ روانکاوی» به سال 1973 منتشر شده است.  و به طور مشخص مسائلی نظیر: مفهوم «ذات انسان» و چگونگی سیر تحولی انسان به عنوان انسان، و  تفاوت انسان و حیوان، و نقش بنیادی رابطۀ انسان با ذخیرۀ فرهنگی در سیر تحولی تاریخ، و روند انسان شدن انسان. به همین علت هست که ما می گوییم «نظام سرمایه دار» و یا «جامعۀ طبقاتی» دشمن نوع بشر است، زیرا با اعمال تبعیض طبقاتی و محدود ساختن دسترسی به ذخیرۀ فرهنگی و مادی مانع رشد شخصیت انسان می شود (یعنی همان موضوعی که در واژگان و اصطلاحات مارکسیستی «مناسبات تولیدی» می نامند). به همین علت من همیشه این موضوع را به شکل زیر در ذهنم تعریف کرده ام : در شرایطی که تروریسم طبقاتی به شکل روزمره عمل می کند، تنها راه انسان شدن انسان در چنین دورانی، تحقق انسانیت انسان در مبارزۀ طبقاتی به عنوان عمده ترین فعالیتی است که انحصارات جامعۀ طبقاتی را به مصاف می طلبد. به عبارت دقیقتر، انسانیت در مبارزۀ طبقانی تبلور می یابد، و روشن است که  جهان بورژوایی به جهان بهیمیت و ماقبل تاریخ تعلق دارد.

 کتاب «نقد مارکسیسم دربارۀ نظریۀ روانکاوی» نیز توسط خود من به فارسی ترجمه شده است، و دوستان می توانند آن را از گاهنامۀ هنر و مبارزه به رایگان درخواست کنند.

اخیرا از انجمن فرهنگی آفتاب در پاریس اعلامیۀ ای دریافت کردم که از «کنسرت اندی با شینی» خبر می داد، هفت نوامبر 2010، ورودی 30 یورو و 35 یورو برای آنهایی که از گیشه بلیط ورودی را خریداری می کنند. مطمئنا صف خریداران بلیط طولانی خواهد بود، اگر چه برای بی کارها هیچ تخفیفی قائل نشده اند. این است وضعیت فرهنگی ما ایرانی ها در پاریس (ژیژی و ویژی با فیفی با تنبک کیکی).

خب ما در گاهنامۀ هنر و مبارزه کارها را به رایگان در اختیار مبارزینی قرار می دهیم که می خواهند، فیفی و کیکی با تنبکش را در اشکال ملّی شده و با تخفیف برای بی کاران ببینند. حال باید دید که ما نیازمند کدام هنر و هنرمندانی هستیم که احتمالا می توانند سنگی و آجری به ذخیرۀ فرهنگی و هنری ما بیافزایند، و باید با دقت بیشتری به موقعیت «میان فرهنگی» یا «مابین فرهنگی» ایران، خاصه در پاریس، بپردازیم. و  نیازمند هستیم تا بدانیم که مشتریان یعنی آنانی که با چنین وضعیتی در تبانی هستند به چه طبقه و یا گروه اجتماعی تعلق دارند؟ و علاوه بر این طرفداران حقوق بشر که این همه از آزادی و آزادی بیان حرف می زنند، تحلیلشان از موقعیت مابین فرهنگی ایران (به عنوان مثال در پاریس) با توجه به تنبک روح نواز کیکی و فیفی و «لولیتاخوانی در تهران» و فیلم پرسپولیس در پاریس و غیره + سابوتاژ تحقیقات دانشجویان ایرانی در پاریس چیست؟

 

حمید محوی

پاریس، 6 نوامبر 2010

 

پانوشت:

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=33296  (1


November 8th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي